نزدیک دو ماه است پدر بازنشسته شده. مدام سرش گرم دوستان و کتاب هایش و بقیه اوقات مشغول دنیای مجازی ست. زندگی اش را به دقت زیرنظر دارم، صبح ها به رسم عادت ساعت هفت بیدار میشود میرود نانوایی و برمیگردد شعر میخواند مادرم را بیدار میکند به اتفاق صبحانه میخورند میرود سراغ کتاب هایش ناهار را زودتر از زمان شاغل بودنش میخورد بعد از ناهار چرت میزند بعدازظهرها را اغلب بهمراه مادرم با دوستانش شریک میشود. خوشحال و سرحال است کمی چاق تر شده در این مدت هرکس اورا دیده
درباره این سایت